-
چشمان
جوانی به حکیمی گفت وقتی همسرم را انتخاب کردم ..
کاسه و کوزه ات را جمع کن
در قدیم برای قمار بازی علاوه بر خانه هائی که در آن ..
قرص سر درد
یك پسر برای پیدا كردن كار از خانه به راه افتاده و ..
چشمان
جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند. حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟ جوان گفت آری . حکیم گفت اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند. جوان با تعجب پرسید چرا چنین سخنی میگویی؟ حکیم گفت چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟ جوان گفت آری. حکیم گفت: مراقب چشمانت باش
کاسه و کوزه ات را جمع کن
در قدیم برای قمار بازی علاوه بر خانه هائی که در آن قمار راه می انداختند مکانهای مثل خرابه ها و پشت دروازه های شهر و روی پشت بام حمامها و جاهای کم رفت و آمد سفره هائی برای این کار گشوده میشد و گرداننده قمار را کاسه کوزه دار می گفتند . کاسه کوزه سمبل این حرفه بشمار میرفت و غرض از کاسه ظرفی بود که از هر یک تومان بُرد , یک قران سهم گرداننده یا قمار خانه دار در آن انداخته میشد یعنی یک دهم مبلغ بُرد و کوزه نیز گلدان دهن باریک یا کوزه کوچکی بود که تاس را در آن ریخته و تکان داده و روی بساط می انداختند تا از یک تا شش چه رقمی بنشیند و البته هنگامی که کار به دعوا و چاقو کشی رسیده و آژان و پاسبان پست سر رسیده و به بساط قماربازها حمله می کردند اول کار آنها این بود که با لگدی کاسه و کوزه و بساط داخل سفره را به کناری پرت کرده و با گفتن جمع کن کاسه کوزه تو , همه اراذل را ریسه کرده و به کلانتری محل می بردند.
قرص سر درد
یك پسر برای پیدا كردن كار از خانه به راه افتاده و به یكی از این فروشگاهای بزرگ كه همه چیز می فروشند در ایالت كالیفرنیا رفت.مدیر فروشگاه به او گفت: یك روز فرصت داری تا به طور آزمایشی كار كرده و در پایان روز با توجه به نتیجه كار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم. در پایان اولین روز كاری، مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید كه چند مشتری داشته است؟ پسر پاسخ داد: یك مشتری. مدیر با تعجب گفت: تنها یك مشتری ؟ بیتجربهترین متقاضیان در اینجا حداقل 10 تا 20 فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟ پسر گفت: 134،999/50 دلار. مدیر فریاد كشید: 134،999/50 دلار؟ مگه چی فروختی؟ پسر گفت: اول یك قلاب ماهیگیری كوچك فروختم، بعد یك قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یك چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یك چرخ ماهیگیری 4 بلبرینگه. بعد پرسیدم كجا میرید ماهیگیری؟ گفت: خلیج پشتی، من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یك قایق توربوی دو موتوره به او فروختم. بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بكشد؟ كه گفت هوندا سیویك، من هم یك بلیزر دبلیو دی4 به او پیشنهاد دادم كه او هم خرید. مدیر با تعجب پرسید: او آمده بود كه یك قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی؟ پسر به آرامی گفت: نه، او آمده بود یك بسته قرص سردرد بخرد كه من گفتم بیا برای آخر هفتهات یك برنامه ماهیگیری ترتیب بدهیم، شاید سردردت بهتر شد!
برای دریافت این فایل به صورت PDF اینجا را کلیک کنید
موضوع مطلب : داستان کوتاهبرچسب ها : چشمان ، کاسه و کوزه ات را جمع کن ، قرص سر درد ، داستان کوتاه ، پی دی اف داستان های کوتاه ، داستان کوتاه برای وبلاگ ، داستان های جذاب و کوتاه ،نویسنده: سعید قدیمی | پنجشنبه سوم اسفند 1396 ساعت 01:27 ق.ظ
پنجشنبه سوم اسفند 1396 11:56 ب.ظسلام ، وبلاگ جدیدی دارین ، مشابه این قالبو قبلن ندیدم ..... ولی شخصا قالب های شلوغو بیشتر می پسندم ولی سادگی این قالب هم یه جور منحصر به فردش کرده .... موفق باشینسعید قدیمی
سلام نرگس
خیلی ممنونم از اینکه نظر دادی و صد البته نظرت برام خیلی مهم بود
ممنونپنجشنبه سوم اسفند 1396 12:16 ب.ظوبلاگتون عالیه یه سر هم به وبلاگ ما بزنیدسعید قدیمی
سلام اشکان جان ممنون از حضورت
چشم عزیزم حتماپنجشنبه سوم اسفند 1396 09:13 ق.ظسلام
ممنونم از حضورتون
وبلاگتون جالب بود. قالبش مثل عموم نبود اما من کارهای تک و متفاوت رو میپسندم.
موفق باشیدسعید قدیمی
سلام رزیتا ممنونم از حضورت و اظهار نظرت که برام خیلی مهم بود
ممنون -
آخرین عناوین
- چند عادت سالم صبحانه ای
- بلوتوث رفتار ما
- حقوق دیگران را در نظر بگیرید
- قوانینی برای رعایت نکردن
- 10 اشتباه همیشگی در آداب معاشرت
- چند نکته کوتاه پیرامون وانکومایسین
- چقدر با آداب اجتماعی آشنا هستید ؟
- آقـای گـاو
- گوشت گوساله بهتر است یا گوسفند ؟
- اصول آداب معاشرت در محل كار
- ده فرمان آداب معاشرت
- انسانها در گذشته، رنگ آبی را تشخیص نمیدادند
- مصرف کرم هیدروکینون در بارداری و شیردهی
- خرافه عجیب از اقوام مختلف
- آخرین وصیت حضرت علی چه بود ؟
- لیست کامل مطالب ارسالی
-
-
دسته بندی مطالب
-
صفحات دیگر
-
درباره سایت
پایگاه جامع اینترنتی بیان
با تجربه چندین ساله در وبلاگ نویسی
به امید خدا دوباره شروع به فعالیت کردم
تا این بار هم بتونم در زمینه وبلاگ نویسی
هم مسیر خوبی برای ارزشی نویسان
همفکر خوبی برای عمومی نویسان
در این راه بی پایان باشم . انشالله
برای ارتباط با من با آیدی زیر تماس بگیرید
https://t.me/BestTechnician